انجمن متفرقه

جایگاهی برای به اشتراک گذاشتن دوست داشتنی ترین خواندنی ها،دیدنی ها،شنیدنی ها و ...خود با دیگران

انجمن متفرقه

جایگاهی برای به اشتراک گذاشتن دوست داشتنی ترین خواندنی ها،دیدنی ها،شنیدنی ها و ...خود با دیگران

مرا ببر

آهنگ بسیار زیبای یونانی به نام Pare Me به خوانندگی نوتیس اسفاکیاناکیس (Notis Sfakianakis) . البته با این توضیح که اگر آهنگ بنظرتون آشنا اومد تعجب نکنید !


دانلود آهنگ

مرا ببر …

مرا ببر درون آبی چشمانت
به اعماق بوسه هایت
ببر مرا ، ببر مرا

ببر به عشق دیوانه کننده ات
به پرتگاه رویای عاشقانه ات
ببر مرا ، ببر به این سفر

ببر مرا به سمت بوسه هایت
همسفر کن به نگاه مست کننده ات

به من قدرت عاشق ماندن بده
ببر مرا …

صداقت در چشمانت موج میزند
مرا از روزمرگی آزاد کن
ببر با خود ، مرا همسفر خود کن

می توانم همیشه عاشقت بمانم ، همیـــشه ( نه؟!)
ببر درون آبی چشمانت ببر …

ΠΑΡΕ ΜΕ

Στο γαλάζιο των ματιών σου
μέσ’ στο βάθος των φιλιών σου
πάρε με, ταξίδεψέ με …
Στης αγάπης σου τη ζάλη
στων ονείρων σου την άκρη
πάρε με, ταξίδεψέ με …

Πάρε με, ταξίδεψέ με, φίλησέ με, μέθυσέ με
σ’αγαπώ
Δως μου τη δύναμη ν’αντέξω απ’το ψέμα βγάλε με έξω
σ’αγαπώ

Στης καρδιάς σου την αλήθεια
βγάλε με έξω απ’ τη συνήθεια
πάρε με, ταξίδεψέ με
να σ’αγαπώ και να φωλιάζω
στων ματιών σου το γαλάζιο
πάρε με, ταξίδεψέ με

با تشکر از دوست خوبم پیمان که زحمت ترجمه این ترانه رو کشید .

مکتوب

مریدی از استادش پرسید : چه طور می توانم در زندگی ام بهترین شیوه عمل کردن را بشناسم؟

استاد از مریدش خواست میزی بسازد. وقتی ساخت میز رو به پایان بود و تنها لازم بود میخ های رویه ی میز را بکوبند،استاد به مرید نزدیک شد.

 مرید داشت با سه ضربه دقیق،میخ ها را در جای خود می کوبید.اما با یکی از میخ ها مشکل داشت،و مجبور شد یک بار دیگر بر آن بکوبد.چهارمین ضربه میخ را در چوب فرو برد و چوب زخمی شد.

استاد گفت دست تو با کوبیدن سه ضربه چکش آشناست.هنگامی که عملی به عادت تنبدیل شود،معنای خود را از دست می دهد،و ممکن است به آسیبی منجر شود.

هر عملی عمل توست،وتنها یک راز وجود دارد:

هرگز مگذار عادتی بر حرکت های تو حاکم شود.

پائولو کوئیلیو

حکمت ها و اندرزها

                از خوردن و آشامیدن

آنگاه مهمانخانه دار کهنسالی گفت:

از خوردن و آشامیدن برایمان بگو.

و او گفت:

کاش می توانستید با عطر زمین زندگی کنید و چون گیاهی هوازی از نور خوراک بگیرید.

اما چون باید بکشید تا بخورید،و نوزادی را برای فرونشستن تشنگی تان،از شیر مادرش بربایید،بگذارید تا این ،در حکم پرستش باشد.

بگذارید سفره تان قربانگاهی باشد که بر آن پاکان و بی گناهان،و جنگل و دشت،به خاطر آنچه در انسان پاکتر و بی گناهتر است،قربان شوند.

آنگاه که حیوانی را سر می برید،در قلبتان به او بگویید:

"با همان نیرویی که تو را میکشم،من نیز کشته و خورده خواهم شد.

زیرا همان قانون که تو را بر من روا کرد،مرا نیز بر قدرتمندتری دیگر خواهد سپرد.

خون تو و من،چیزی نیست جز شیره ای که درخت مقدس می نوشد."

و آنگاه که سیبی زیر دندان هایتان خرد می کنید،در قلبتان به او بگویید:

"دانه هایت در بدن من زندگی خواهند کرد،

رایحه ات نفس من خواهد بود،

و ما با هم،در همه فصول ،به وجد خواهیم نشست."

در پاییز،وقتی انگورهایتان را از تاکستان هایتان جمع کردید تا برای چرخشت ببرید،در قلبتان بگویید:

"من نیز تاکستانی هستم،و میوه ام برای چرخشت چیده خواهد شد،

و چونان شرابی تازه،در کوزه های جاودانی خواهم ماند."

و در زمستان وقتی شراب می نوشید بگذارید در قلب هایتان برای هر جام سرودی باشد و در آن سرود یادی باشد از روزهای پاییزی،از تاکستان،و از چرخشت.

جبران خلیل جبران

معجزه رنگها

دانستن این نکته ها دراستفاده از رنگها مفید است:

اگر بی حال و بی حوصله اید رنگ نارنجی را انتخاب کنید. هنگام استحمام صبحگاهی از حوله نا رنجی استفاده کنید رنگ نارنجی بی حالی و بی حوصلگی را از بین می برد.

برای لاغر شدن از بشقاب و رو میزی آبی استفاده کنید.رنگ آبی اشتها را کم میکند.

اگر مضطربید وفشار عصبی طاقت شما را بریده است از رنگ سبز استقاده کنید رنگ سبز آرامش  بخش است و فشار خون را کاهش می دهد.

اگر کم خوابی دارید وسایل اتا قتان را به رنگ بنفش درآورید یا از چراغ خواب به رنگ بنفش استفاده کنید رنگ بنفش آرامش دهنده وخواب آور است.

اگر به کم خونی مبتلا هستید میوه های قرمزرنگ مانند گیلاس و توت فرنگی استفاده کنید همچنین می توا نید از گوشت قرمز هم استفاده کنید.

اگر مشکلی پیش  روی شماست از رنگ نیلی استفاده کنید رنگ نیلی کمک میکند تا بهتر بیاندیشید.                                    

سخن روز

دیوارها به یک دلیل وجود دارند. برای اینکه نشان دهند تا چه اندازه ما یک چیز را می‏خواهیم. برای اینکه افرادی که به اندازه کافی طالب نیستند را از حرکت باز دارند.
"رندی پاش"
گردآورنده. جناب آقای میلاد غطاوی

قسمتی از منشور کورش در بابل

آنگاه که بدون جنگ وارد بابل شدم مردم گام های مرا به شادمانی پذیرفتند .

نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین وارد آید . برده داری را برانداختم و فرمان دادم که همه در پرستش خدای خود آزاد باشند .

شهرهای ویران شده را از نو ساختم ، نیایش گاههای بسته را گشودم ، مردمان آواره را برگرداندم .

بشود که دلها شاد گردد ، بشود رب النوع هایی که به جایگاه نخستین شان بازگرداندم ، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ ، برایم زندگانی بلند خواستار شوند ،

بشود که به او بگویند : «کورش و پسرش را جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار » . 


ممنون از نظر گهربارآقای دارایی،....

آدم کورش خشایثی یه هخامنشی یه ( من کورش شاه هخامنشی ام ) .
اگر چه باید برای این میراث انسانی , فرهنگی و جهانی که در حال نابود شدن هست تاسف خورد .
دیدن در و پنجره های آهنی زنگ زده ی کار شده در میان ستونها!! و سقف کاملا مخروبه آسفالت شده !!! لوله هایی که از میان دیوار بیرون زده !!! و دیوار ها و کف کاخ کورش که با کاشی ! و موزاییک! سنگفرش شده !!!!و نشانه های بی فرهنگی حک شده روی سنگها و این همه بی تفاوتی واقعا باعث تاسف است . خدا داند که در این چند سال از کاخ کورش چه استفاده ای می شده است !!!!!!!!!!!! و حتی هیچ تلاشی هم برای زدودن این نشانه های حماقت انجام نمی شود .
بازسازیهای مضحک و گریه آور مجسمه های سنگی که با سیمان بشکل مبتدیانه ای انجام گرفته .
توضیحات تحریف شده و خنده آور روی تابلوهای راهنمای بنای پاسارگاد نیز خود جای تامل دارد .
اینها همه در حالی است که تمامی آثار تاریخی سرزمین پارس از جمله بنای تخت جمشید , پاسارگاد و ... بخاطر شرایط آب و هوایی در حال تخریب است و هیچ کس نیست که به داد این گنجینه گرانبهای سرزمین ایران برسد .
ای کاش لااقل این بناهای تاریخی را سرپوشیده می کردند اما متاسفانه ...
واقعا باعث تاسف است ...
ای کاش بدانیم از چه نسلی هستیم . برای چه هستیم و وظیف ما در قبال نیاکان ما و گنجینه ها و اصالت پاک ایرانی چیست ...
هرگاه به پاک بودن ایران و ایرانی پی بردیم , ایران سربلند خواهد بود .
ای کاش ...
هزاران بار ما را سوخت *** حریق حادثه تا مرز خاکستر
ولی ما نسل سیمرغیم *** که از خاکستر خود می گشاید پر

                           

کاسه ی چوبی

 پیرمردی فرتوت و از کار افتاده از روی ناچاری برای ادامه زندگی به خانه پسر ، عروی و تنها نوه 4 ساله اش رفت. دست های پیرمرد لرزش داشت ، سوی چشمهایش کم شده بود و به سختی قدم برمی داشت .

تمام اعضای خانواده در کنار یکدیگر دور میز دور میز غذا می خوردند .اما دست های لرزان پیرمرد و کم سویی چشمهایش غذا خوردن را دشوار می کرد .

غذا از قاشقش بر زمین می ریخت . وقتی لیوان در دست می گرفت نوشیدنی روی رومیزی پاشیده می شد و زن و شوهر از این وضعیت عصبی شده بودند . روزی پسز گفت : " باید برای پدر فکری کنیم . من دیگر از این وضعیت خسته شده ام . "

به این ترتیب ، آنها تصمیم گرفتند میز کوچکی در کنجی از خانه را به پدر اختصاص دهند تا اعضای خانواده دور میز به راحتی غذایشان را میل کنند . از آنجایی که پدربزرگ یکی دو ظرف را شکسته بود غذای او را در یک ظرف چوبی می ریختند . گاهی اوقات به پدربزرگ نگاه می کردند قطره اشکی در چشم او ، که در تنهایی خودش در ان گوشه نشسته بود ،

می دیدند . بااین حال آنها به جز اخطارهای تند هنگام ریختن غذا یا افتادن قاشق ، صحبت دیگری با او نمی کردند . پسر چهار ساله همه اینها را در سکوت نظاره می کرد .

یک شب پیش از غذا پدر متوجه شد که پسرش با تکه های چوب روی زمین بازی می کند . او با مهربانی تمام پرسید : "پسرم چی درست می کنی ؟" پسرک با مهربانی پاسخ داد : "دارم کاسه ای چوبی برای شما و مامان درست می کنم تا وقتی بزرگ شدم در آن غذا بخورید ." سپس لبخندی زد و کارش را از سر گرفت .

جمله ای که از دهان کودک خارج شد چنان آنها را در خود فرو برد که دیگر قادر نبودند هیچ کلمه ای بر زبان بیاورند . اشکهایشان جاری شد . نیازی به سخن گفتن نبود ، هر دو می دانستند چه باید بکنند !!

نوای دل

 

یک بار دیگر عشق را با خون نوشتند

تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند

تا دست عشق از پیکر عاشق جدا شد

با دست لیلا قصه ی مجنون نوشتند

این کوچه ها بی تو همیشه بی قرارند

حس غریبی بین پاییز و بهارند

رفتی ولی فکری به حال کوچه ها کن

بوی تو دارند و تو را اما ندارن

بیدارم و می بینمت رویا به رویا

از پیش چشمم می روی دنیا به دنیا

با تو میان آب و اتش آشتی بود

در آتش است از رفتنت ، دریا به دریا

(دکتر افشین یداللهی)

ادامه مطلب ...

سخن روز

 زندگی مثل یک دیروز مداوم برای ماست.